تقریبا همه ی ما نام "فروهر" به گوشمان خورده، حتی خیلی از ما نشان "فروهر" را به گردن انداخته، از تندیس و یا تصویر آن در منزل یا محل کار خود استفاده میکنیم، اما اطلاعات زیادی درباره ی تاریخچه ی آن نداشته و حتی نمیدانیم این نشان، نماد چیست. فقط همین اندازه میدانیم که این نشان، یک نشان ملی است، و متعلق به ایران باستان و آریاییان است.
"فـروهـر" یا "فـروهـر" و یا نام اصلی آن "فـره وهر" (Farahvahar) در اصل نام آریایی "روح" در زبان عربی است. بیش از چهار هزار و پانصد سال پیش، زمانی که تقریبا تمام اقوام کره ی زمین سرگرم بت پرستی بودند و تمام وجود انسان را فقط و فقط همین کالبد خاکی و فانی میدانستند، درست در همین زمان، آریاییان باستان اعتقاد داشتند انسان غیر از کالبد خاکی دارای روح بوده و پس از مرگ، این روح از بدن فانی جدا شده و به جای دیگری رفته و به زندگی اش ادامه میدهد، آریاییان این منزلگاه پس از مرگ روح را "اختران" می نامیدند. نامی که آریایی ها برای آنچه که ما امروز بدان روح میگوییم انتخاب کرده بودند "فره وهر" بود، و قدمت ساخت نشان "فره وهر" به بیش از چهار هزار سال پیش بازمی گردد و جالب اینجاست که اعتقاد آریاییان به وجود "فره وهر" (روح) به پیش از زایش زرتشت بزرگوار باز میگردد و این خود جای بس افتخار است.
بر همگان روشن است که جنگ در آن زمان ها یک علامت استثنایی از شیوه ی کارایی دولت است . حکومت و دولتی که دست به جنگ و بسط متصرفات خود می زند ، باید در مرتبه بالایی از استحکام و سازمان های داخلی و انسجام ملی و قوت اراده رهبران خود باشد . کوروش بزرگ پس از ْنکه پارس و ماد را با هم متحد کرد از کرزوس شاه لیدی خواست که حکومت وی را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید . اما کرزوس در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای خود افتاد و جنگی با کوروش آغاز کرد که در آن شکست خورد و مرزهای ایران به دریای روم و همسایگی یونانیان رسید . نکته قابل توجه در رفتار کوروش پس از شکست کرزوس است . کوروش شاه شکست خورده را نکشت و تحقیر نکرد ، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد . پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب : گرگان ( هیرکان ) ، پارت ، هریو ( هرات ) رخج ، مرو ، بلخ ، زرنگیانا ( سیستان ) و سوگود ( نواحی بین آمودریا و سیردریا ) تتگوش (شمال غربی هند ) را مطیع خود کرد .
در میان همه ی اقدامات جهانگشایانه ی کوروش شاید هیچ کدام به اعتبار و منزلت فتح بابل در 22 مهر ماه 539 قبل از میلاد نبوده باشد . بابل بدون مدافعه سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند ، پادشاه محبوس گردید کوروش طبق عادت در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد هنگامی که نبونید شاه مخلوع بابل مرد ، عزای عمومی اعلام کرد و خود کوروش در آن شرکت کرد . با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه و فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه ی حکومتی اضافه شدند . وی یهودیانی که از سال 597 ق.م به وسیله بخت النصر به بابل تبعید شده بودند را آزاد کرد کلیه ی اموالی که بخت النصر در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت برده بود را به آنان باز گردانید و دستو بازسازی هیکل سلیمان را داد . ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان که وی ممالک ایشان را تسخیر کرده بود او را سرور و قانونگذار و یهودیان وی را منجی می نامند .
در سال 1878 میلادی ، در پی کاوش در محوطه باستانی بابل یک استوانه ی سفالین پخته شده متعلق به کوروش بزرگ کشف شد ، که در آن کوروش بزرگ به رفتار خود با اهای بابل پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیا ن شرح داده است . این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده و به سال 1971 میلادی سازمان ملل آن را به تمامی زبن های رسمی سازمان منتشر کرد.