بر همگان روشن است که جنگ در آن زمان ها یک علامت استثنایی از شیوه ی کارایی دولت است . حکومت و دولتی که دست به جنگ و بسط متصرفات خود می زند ، باید در مرتبه بالایی از استحکام و سازمان های داخلی و انسجام ملی و قوت اراده رهبران خود باشد . کوروش بزرگ پس از ْنکه پارس و ماد را با هم متحد کرد از کرزوس شاه لیدی خواست که حکومت وی را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید . اما کرزوس در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای خود افتاد و جنگی با کوروش آغاز کرد که در آن شکست خورد و مرزهای ایران به دریای روم و همسایگی یونانیان رسید . نکته قابل توجه در رفتار کوروش پس از شکست کرزوس است . کوروش شاه شکست خورده را نکشت و تحقیر نکرد ، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد . پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب : گرگان ( هیرکان ) ، پارت ، هریو ( هرات ) رخج ، مرو ، بلخ ، زرنگیانا ( سیستان ) و سوگود ( نواحی بین آمودریا و سیردریا ) تتگوش (شمال غربی هند ) را مطیع خود کرد .
در میان همه ی اقدامات جهانگشایانه ی کوروش شاید هیچ کدام به اعتبار و منزلت فتح بابل در 22 مهر ماه 539 قبل از میلاد نبوده باشد . بابل بدون مدافعه سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند ، پادشاه محبوس گردید کوروش طبق عادت در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد هنگامی که نبونید شاه مخلوع بابل مرد ، عزای عمومی اعلام کرد و خود کوروش در آن شرکت کرد . با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه و فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه ی حکومتی اضافه شدند . وی یهودیانی که از سال 597 ق.م به وسیله بخت النصر به بابل تبعید شده بودند را آزاد کرد کلیه ی اموالی که بخت النصر در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت برده بود را به آنان باز گردانید و دستو بازسازی هیکل سلیمان را داد . ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان که وی ممالک ایشان را تسخیر کرده بود او را سرور و قانونگذار و یهودیان وی را منجی می نامند .
در سال 1878 میلادی ، در پی کاوش در محوطه باستانی بابل یک استوانه ی سفالین پخته شده متعلق به کوروش بزرگ کشف شد ، که در آن کوروش بزرگ به رفتار خود با اهای بابل پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیا ن شرح داده است . این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده و به سال 1971 میلادی سازمان ملل آن را به تمامی زبن های رسمی سازمان منتشر کرد.
در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲)به هنگام کاوشها در بابل در میان رودان (بین النهرین)، باستان شناس کلدانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک از گل پخته (۲۳ سانتیمتر)، یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتی متر طول و۱۱ سانتی متر عرض دارد و در حدود۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتهای استوانه مربوط به سال ۵۳۹ (پ.م) از سوی کوروش بزرگ پس از شکست بخت النصر و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شدهاست و به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شدهاست. استوانه یافت شده در موزه بریتانیا در شهر لندن نگاهداری میشود. ازسوی دیگر در سالهای کنونی آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، پارهای از استوانه کوروش بزرگ است که از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ آن میباشد. از این رو این قسمت که در دانشگاه ییل(Yale) آمریکا نگهداری میشد، به موزه لندن گسیل و به استوانه اصلی پیوست گردید. کوروش بزرگ بعد از خاتمه زمستان در اولین روز بهار، در بابل تاجگذاری کرد. شرح کامل تاج گذاری کوروش و حوادث آن دوران، به صورت مفصل توسط «گزنفون» سردار و مرد جنگی و فیلسوف و مورخ یونانی ضبط و بیان شدهاست .کوروش بعد از تاجگذاری، در معبد مردوک خدای بزرگ بابل، منشور آزادی نوع بشر را قرائت نمود .متن سخنرانی و کتبیه کوروش تا این اواخر نامعلوم بود. تا اینکه اکتشافات در بین النهرین از ویرانه قدیم شهر «اور» کتبیهای بدست آمد و بعد از ترجمه معلوم شد، همان متن منشور آزادی نوع بشر، کوروش میباشد. این لوح در حال حاضر یکی از با ارزش ترین اشیای تاریخی است که در موزه بریتانیا از آن نگهداری میشود. فرمان حقوق بشر کوروش یا استوانه کوروش، به عنوان کهن ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ و مایه مباهات و سرافرازی ایرانیان یاد میشود. کوروش، موسس پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بین انهرین) و آموزش همزیستی عقیدتی به انسانها، مردوخ که کهن ترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، در پیشگاهش کرنش کرده بر دستش بوسه زد و او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی ساکنین پیشین سرزمینها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند.
سردار نامداری چون کوروش بزرگ نمی توانست همسایه مستقلی را مانند بابل در کنار خود تحمل کند ,مخصوصا که بابل سرزمینی آباد و پرثروت و بزرگترین شهر آن روز دنیا بود. البته کوروش هیچگاه درصدد جمع کردن ثروت نبود , بلکه هدفش از کشورگشای , مبارزه با ستمگری , استقرار عدالت و توزیع عادلانه ثروت وکمک به افراد محروم و بینوا بود. در این زمان ((نبونید))بر بابل حکومت می کرد. ((نبونید)) چهارمین پادشاه بعد از ((بخت النصر)) بود و کفایت روبرو شدن با سردار بزرگی مانند کوروش را نداشت. بعلاوه او وقت خود را به جمع آوری آثارعتیقه می گذرانید و زمام امور را بدست پسرش ((بلشضر)) سپرده بود.
منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.
پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان ،نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ ، شاه
انشان ... از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فراماروائی اش را « ِبل »و « نبو » گرامی می دارند و [از
طیب خاطر، و]با دل خوش پادشاهی او را خواهانند .
ادامه مطلب ...